مهدیا

  • خانه 
  • شکر بر بلا 
  • تماس  
  • ورود 

دعوت

24 شهریور 1399 توسط نسیم

با نام و یاد خدا

سلام به دوستان 

اینم داستانک به قلم خودم????

پیرزن چندماه بود که دیگه توی این کشور ،توی این شهر ،غریب وتنها شده بود گهگاه با عکس پسر شهیدش صحبت می کرد و از دلتنگی هاش می گفت،برای اینکه این تنهایی بیش از این آزارش نده ،خودش را با بافتن شال و کلاه برای رزمندگانی که توی جبهه ها بودند، مشغول کرده بود .

یک روز که غرق در افکارش شده بود و به یاد پسرش آرتور افتاده بود که با وجودش خانه پر از شور و نشاط می شد ولی حالا خانه ای سوت و کور که تیک تاک ساعت تمام سر و صدایی بود که در خانه اش طنین انداز می شد و  گاهی وقتها موجب  آزار و اذیتش می شد و تنهایی اش را فریادمی کرد(یا بیشتر به رخش می کشید) ناگهان با صدای زنگ در خانه، به خودش آمد ماهها بود کسی درخانه او را نزده بود عصا زنان به سمت در رفت،در خانه را که  باز کرد ،چشمش به جوانی افتاد نحیف و لاغر هم سن و سال آرتور که تازه ریش هایش در آمده بود با تعدادی نان تازه دردستش، بعد از سلام و احوالپرسی جوان خودش را معرفی کرد و گفت رضا هستم از امروز در خدمت شما هستم برای خرید نان و ما یحتاج تون و بعد نانها را تحویل داد و رفت .

پیرزن خشکش زده بود با بهت و حیرت در خانه را بست با خودش فکر کرد آخه من توی ایران نه فامیلی نه آشنایی،هیچ کس را ندارم، ساعتها فکرش مشغول شده بود که رضا کیه؟؟تا اینکه به این نتیجه رسید که رضا دوست آرتوره و دیگه خیالش راحت شد.

و رضا ماهها برای پیرزن خریدیهایش را بدون دریافت هیچ پولی انجام می داد تا اینکه یه روز پیرزن تصمیم گرفت وقتی رضا آمد از او  بپرسه که آیا دوست آرتور پسرش هست یا نه؟؟

ولی از رضا خبری نشد که نشد ،پیرزن پیش خودش فکر می کرد که رضا دیگه خسته شده،پیرزن  رفت در یخچال سفید قدیمیش را باز کرد باید خرید می کرد سبد حصیری و کیف پولش را برداشت و آرام آرام به سمت نانوایی حرکت کرد،توی مسیر چشمش به یک تفت قرمز افتاد که عکسی داخل آن بود رفت نانش را خرید و در مسیر بازگشت نگاهی به عکس کرد چقدر آشنا بود دلش برای پدر و مادر جوانی که مثل آرتور شهید شده بود سوخت که باید سالها جای خالی فرزند دلبندشان را ببینند،یک دفعه صاحب عکس را شناخت……آره خودش بود رضا دوست آرتور .

سریع برگشت دم همان تفت قرمز رنگ اعلامیه رضا بود درست شناخته بود از اطرافیان درباره اش پرس و جو کرد و متوجه شد تازه دو سه ماهی بوده که به جبهه رفته و شهید شده حالا دیگر مطمئن شده بود که دوست آرتور نبوده است عصر نزدیک نماز مغرب عصازنان به سمت مسجد رفت و از خادم مسجد سراغ حاج آقا رسولی امام جماعت مسجد را گرفت بعد از سلام و احوالپرسی علت کار رضا را از ایشان پرسید ،ایشان گفت :آخه پیامبر ما مسلمونا با یهودی و مسیحی که اون و آزار و اذیت می کردن مهربون بودن .رضا هم به تأسی از پیامبرش هوای شما رو داشته شما هم که مادر شهیدین و قابل احترام .

اشک توی چشمان پیرزن حلقه زد ،دلش می خواست حضرت محمد پیامبر او هم باشد از حاج آقا رسولی پرسید باید چه کار کنم که پیامبر شما و رضا پیامبر من هم باشد؟؟

حاج آقا رسولی لبخند رضایتی زد و گفت :خیلی راحت .شهادتین و بگین حله .پیرزن با تعجب پرسید حالا شهادتین چی هست؟؟

حاج آقا رسولی گفت:همین که من میگم و بگین بهش میگن شهادتین .اشهدان محمدا رسول الله .

پیرزن در حالی که داشت از مسجد خارج می شد چشمش به عکس رضا افتاد انگار داشت به پیرزن لبخند می زد و از مسلمان شدنش خوشحال بود .

 1 نظر

صحیفه یا درسنامه

23 شهریور 1399 توسط نسیم

​سلام علیکم

سالروز شهادت زین العابدین،سیدالساجدین،چهارمین امام ولایت،یادگار کربلا،وارث نهضت 

عاشورا،امام سجاد علیه السلام تسلیت باد.

??:بیانات مقام معظم رهبری 23تیرماه 1372

امام سجاد به تعلیم و تغییر اخلاق در جامعه اسلامی کمربست،چرا؟؟

چون بخش مهمی از مشکلات اساسی در دنیای اسلام که به فاجعه کربلا انجامید ناشی از 

انحطاط و فساد اخلاق مردم بود ،یک ملت وقتی منشأ همه مفاسد خواهد شد که اخلاق 

او خراب شود این را امام سجاد علیه الصلاة و السلام در چهره جامعه تفحص کرد و کمر 

بر این بستند که این چهره را از این زشتی پاک کند و اخلاق را نیکو گرداند. 

لذا دعای"مکارم الاخلاق “دعاست اما درس است،

“صحیفه سجادیه"دعاست امادرس است.

توصیه ایشان :خواندن دعای 20صحیفه سجادیه (زبور آل محمد) می باشد،که همان دعای مکارم الاخلاق است.

@ramazan_qasem313

 نظر دهید »

صدقه روز جمعه

22 شهریور 1399 توسط نسیم

​?بسم الله الرحمن الرحیم?:

??سلام همراهان همیشگی آدينه تون خوش?

???????

?ثواب صدقه در روز جمعه دو برابر است 

?امام صادق(ع): 

پدرم می‌فرمود: در روز جمعه [ثواب‏] صدقه دو چندان می‌‏شود؛ زيرا روز جمعه بر ديگر روزها فضيلت دارد. (ثواب الاعمال،ص۱۸۵)

?آیت‌الله بهجت:

? بلا، با صدقه رفع می‌شود؛ اگرچه محکمِ محکم شده باشد. نه اینکه فقط روایت است که صدقه، دافع بلیات است؛ نخیر، درایت هم هست. می‌دانیم که از لطف و احسان است که شارع فرموده: «إِسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَة»(یعنی روزی را با صدقه نازل کنید). (گوهرهای حکیمانه، ص١٣٧)

 نظر دهید »

ربط لباس به احساس

22 شهریور 1399 توسط نسیم

​?سلام?:

چۍ بپوشیم وقتۍ احساس میکنیم…?•.•

•وقتۍ خستهـ اید،قرمز?❤️^-^

قرمز رنگ پر انرژۍ،گرم و خونیهـ کهـ بآعث میشهـ انرژۍ،اشتیآق و علاقتوݩ بیشتر بشهـ???-

•وقتۍ استرس دآرید،آبۍ??*-*

آبۍ رنگ کلاسیک و جدۍ هست،ایݩ رنگ بآعث میشهـ شما آروم شید و استرستوݩ از بیݩ بره?•

•وقتۍ گرمتونهـ،سبز??•-•

سبز رنگ طبیعت است و رنگ تمیزۍ هست،ایݩ رنگ کمک میکنهـ بدنتوݩ خنک شه×.×?

•وقتۍ احسآس پیرۍ میکنید،نآرنجۍ??-

نآرنجۍ رنگ شاد و مدرنۍ هست??

 نظر دهید »

فرزند پروری

22 شهریور 1399 توسط نسیم

برای اينكه فرزند حرف شنويی داشته باشيد.

? با او واضح و شفاف صحبت کنید .

? به او بگویید که چه کاری می خواهید انجام دهد ؟

? به او بیاموزید که چگونه آن کار را انجام دهد؟

مثلاً وقتی از فرزندتان می خواهید اطاقش را مرتب کند، طریقه ی انجام این کار را نیز برایش بازگو کنید: 

 ? لطفا تختت را مرتب کن !

 ? لباسهای کثیف را داخل حمام و لباسهای تمیز را در کمد بگذار !

 ? اسباب بازیها را روی قفسه و کتابها را در جای خود قرار بده ! 

 در این صورت کودک می داند از کجا و چطور شروع کند.

وقتی او نداند که منظور شما چیست؟ نمی تواند فرمان شما را اجرا کند ، این امر باعث سوءتفاهم شما شده  و تصور می کنید که او #لجبازی می کند و حرف گوش نمی کند. 

?جوانه ها?

╭─┅─???─╮

       ? @amooansari

╰─┅─???─┅─╯

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 19
  • 20
  • 21
  • ...
  • 22
  • ...
  • 23
  • 24
  • 25
  • ...
  • 26
  • ...
  • 27
  • 28
  • 29
  • ...
  • 59
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مهدیا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • کمبین
    • خانواده اسمانی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس