تدبر1
بسم الله الرحمان الرحیم
نکاتی پیرامون ۵ ایه اول سوره مبارکه نور
دریک نگاه کلی وعقابی به سوره:مربوط به عفت وپاکدامنی،رعایت حریمها ونکات اخلاقی درتربیت خانواده وجامعه،بحث اذن ومحبت وتبعیت درخانواده ونهایتا درجامعه دینی نسبت به ولی خدا وافق نهایی جامعه اسلامی این سوره بعنوان یک سند بالادستی واجرایی برای حل معضل بی عفتی است که مخاطبینش جامعه دینی است و راهکارهایی رابیان میکند.
النور
سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِيهَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لَّعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
[ ﺍﻳﻦ ] ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ [ ﺍﺯ ﺍُﻓﻖ ﺩﺍﻧﺶ ﺧﻮﺩ ] ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ ﻭ [ ﺍﺟﺮﺍﻱ ﺍﺣﻜﺎم ﻭ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺁﻥ ﺭﺍ ] ﻟﺎﺯم ﻭ ﻭﺍﺟﺐ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﻳﺎﺗﻲ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ ، ﺗﺎ ﻣﺘﺬﻛّﺮ ﻭ ﻫﻮﺷﻴﺎﺭ ﺷﻮﻳﺪ .(١)
فرض:واجب به اعتباریکطرفه بودن از ناحیه خدا
این ایه مقدمه، وخودیک سیاق که دو رویکرد را دراین سوره بیان میکند
فرضناها:احکام ایات بینات:روشنگریها وبینشها که حاوی حقایقی ازایمان وکفرهست
تذکرون:مواردی که درفطرت انسان هست،وصحتش رامیداندولی موردغفلت قرارگرفته،یعنی ماچیزجدیدیادتون ندادیم درعهدالهی بشماالهام کردیم..اگراهل
تذکرباشید،مابشماتذکردادیم.
انزال سوره بصورت تجلی است،مانندباران نیست که ازبالا به پایین بیفتد ودیگر دربالا نباشد یامانند دود که وقتی بالا میرودسرجای قبلی نباشو..بصورت حبل متینی است که اویخته شده،یک سرش دردست خدا وسردیگرش دردست بنده وجامعه است هرچه،میخواند وعمل ومنتشرمیکند،بطرف خدا (علی حکیم)بالا میرود.
النور
الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ
ﺑﻪ ﺯﻥ ﺯﻧﺎﻛﺎﺭ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺯﻧﺎﻛﺎﺭ ﺻﺪ ﺗﺎﺯﻳﺎﻧﻪ ﺑﺰﻧﻴﺪ ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻳﺪ ، ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ [ ﺍﺟﺮﺍﻱ ] ﺩﻳﻦ ﺧﺪﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﻟﺴﻮﺯﻱ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺑﮕﻴﺮﺩ ، ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ، ﺷﺎﻫﺪ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ .(٢)
حضرت امیرمیفرمایند:هرگزانسان غیرتمندزنا نمیکند.
پس غیرت ضد زناست
غیرت:غیر زدایی
فردی که ۱)هویت وحدومرز خودرابشناسد وبه ان معرفت پیداکند ۲)نه به حریم غریبه میرود ۳)ونه غریبه به حریم خود راه میدهد=غیرت
درابتدای ایه،زانیه مقدم شده،احتمالا۱)،اشاره کند به نقش کلیدی زن درسلامت وطهارت ویا خباثت وشقاوت جامعه و۲)نقش زن در فراهم اوردن مقدمات زنا،…شایدبدین معنا که تاخواست زن نباشد،محقق نمیشود
فاجلدوا:ضرب به پوست است،یعنی هم دردناک باشد ودردان به پوست برسد وهم اینکه درد به گوشت نرسد وهدف بیشترخراب شدن حیثیت اوباشد
به هر دو۱۰۰ضربه شلاق بزنید
ولاتاخذکم بهما فی( دین الله)….
سهل انگاری دراجرای حکم مساوی است باسهل انگاری در دین خدا
اینکاریک عمل انسانی والهی است ورافت بخرج ندهید..دین خدافقط نماز وروزه نیست…
پشتوانه اجرای این حکم،ایمان بخدا وروزقیامت است
هرکجا احکام الهی معطل ماند دردینداری انها،مشکل هست
یک نکته جالب اینکه،حد زنا حق الله است نه حق الناس
یعنی درحقیقت عفت وپاکدامنی امانت خدا در نزد انسان است واگرنسبت به ان تخطی شود کیفردارد..وبه هیچ وجه صرف نظرنمیشود
اما درقصاص ،حق الناس مطرح است،یعنی فرد میتواند ببخشد وعفو کند…اما اگرزنا صورت گرفت،نمیتوانند،رضایت اعلام کنند تا ازکیفرمعاف شوند
پاکدامنی مربوط به جامعه است وعفت وناموس امانتهاوحریم خدا درجامعه دینی اند که مالک اصلی ان خداست…..یعنی جامعه را،حجاب وعفاف،الهی میکندازیک دید وبعد..
دقیق است صحبت ایه الله جوادی املی درباب الغیبه اشد من الزنا…میفرمایند هرکدام رتبه وحد دارند باید بررسی شود کدام غیبت وکدام زنا؟!!!!!
ولیشهد عذابهما……باتوجه به طولانی بودن،ایه،این قسمت راخود دوستان،نظربدهند وبفرمایند که اولا چرا مومنین مشاهده کنند کیفرانهارا وناس نه؟؟؟؟دوما چراعده ای از مومنین،مشاهده کنند..منتظر یافته هایتان هستم
چرا کیفر درجمع داده شود؟
نتیجه:راهکار قران دراولین مرحله که بیعفتی شایع واثبات میشود یک اقدام سریع واورژانسی است وان اجرای حدهست باشرایط بالا..قران با این اجراءدروهله اول سد راه،وشیوع ان میکند وبعد برنامه های اموزشی وفرهنگی وتربیتی خود رادرادامه سوره بیان میکند.
النور
الزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ
ﻣﺮﺩ ﺯﻧﺎﻛﺎﺭ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺟﺰ ﺑﺎ ﺯﻥ ﺯﻧﺎﻛﺎﺭ ﻳﺎ ﻣﺸﺮﻙ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺯﻥ ﺯﻧﺎﻛﺎﺭ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺟﺰ ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﺯﻧﺎﻛﺎﺭ ﻳﺎ ﻣﺸﺮﻙ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﻤﺎﻳﺪ ، ﻭ ﺍﻳﻦ [ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ] ﺑﺮ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺣﺮﺍم ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .(٣)
اینجا،ایه حکم صادر کرده..واحکام معمولا بصورت خبری میاد
خداوند یک تلنگر اجتماعی هم به اینها میزنندورتبه شان را در حدمشرک پایین میاورند
گویی بدلیل حریم شکنی،باید درجامعه دینی نزد افکار،دریک قرنطینه باشند
این،حکم مربوط به زناکاران مشهور میباشد که حد برانها جاری شده ولی توبه نکرده اند
ومومنین پاک حق ندارند باانها ازدواج کنند..(امام صادق علیه السلام)
النور
وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ
ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻋﻔﻴﻔﻪ ﭘﺎﻛﺪﺍﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺎ ﻣﺘﻬﻢ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ، ﺳﭙﺲ ﭼﻬﺎﺭ ﺷﺎﻫﺪ ﻧﻤﻰ ﺁﻭﺭﻧﺪ ، ﭘﺲ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﺸﺘﺎﺩ ﺗﺎﺯﻳﺎﻧﻪ ﺑﺰﻧﻴﺪ ، ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺷﻬﺎﺩﺗﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﭙﺬﻳﺮﻳﺪ ، ﻭ ﺍﻳﻨﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻓﺎﺳﻖ ﺍﻧﺪ .(٤)
دراین ایه،خداوند ازیک اسیب اجتماعی دیگر جلوگیری میکنند ..درایات قبل بشدت با الودگان،برخورد میکنند ودراین ایه،راه تهمت زدن به زنان ومردان پاک وسوءاستفاده هارامیبندند
و بازارشایعه داغ نشود
اگر برای ادعای خود۴شاهدنیاورند حدقذف برانها جاری میشود
: چرا۴ شاهد؟
هم بدلیل دقت وصحت در دیدن واثبات ان وهم اینکه ولو اتفاق افتاده،ودرجامعه شیوع پیدا نکرده،با زبان ونقل قول شیوع پیدانکند
گویی خداوندشرایط راانچنان سخت کرده که نمیخواهند اثبات وشایع شود
حالا اگر ۴ شاهدبود ویکنفر زودترامد شهادت داد،۸۰ضربه براو اجرا میشود گرچه ۳ نفربعدی،بافاصله بروند،حدقذف بر ان ۳ نفرهم اجرا،ء میشود
پس درمسائل شخصی افراد تجسس نکنیم…..واگر برای ماهم اثبات شد،دهان بسته نگهداریم وبا زبانمان،شیوعش ندیم
دیگه خودتون ببینید وظیفه مومنین درفضای مجازی چقدر مهم وتاثیر گذاره
وگرنه حدقذف شاملمون میشه
دراینگونه موارد به خودافراد تذکر بدیم
درغیر اینصورت،علاوه برخدقذف،شهادتمون درهیچ جا قبول نمیشه و جزءفاسقین خواهیم بود
النور
إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَٰلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
ﻣﮕﺮ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻮﺑﻪ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﻔﺎﺳﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺻﻠﺎﺡ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺧﺪﺍ [ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ] ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ .(٥)
در دین برای فردوجامعه،بن بستی وجود ندارد
اگر فرد هم توبه کند وهم درمجامعی که عنوان کرده،اصلاح و رد اتهام کند،هم ازفسق خارج میشود وهم شهادتش موردقبول واقع میگرددوهم حدقذف متوقف میشود.
اختلاف نظرمفسرین…علامه جوادی املی،میفرمایندبعداز حدخوردن وتوبه،شهادت وی پذیرفته وحکم فسق ازوی برداشته میشودوکارهایی که لازمه اش عدالت است بر وی برمیگردد.مثل امام جماعت ویاقضاوت و..که مخاطبینش جامعه دینی است و راهکارهایی رابیان می کند.
پاسخ تفصیلی:
«الزَّانِيَةُ وَ الزَّانىِ فَاجْلِدُواْ كلُ وَاحِدٍ مِّنهمَا مِاْئَةَ جَلْدَةٍ وَ لَا تَأْخُذْكمُ بهمَا رَأْفَةٌ فىِ دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاخِرِ وَ لْيَشهدْ عَذَابهمَا طَائفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ»؛ هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد و نبايد رأفت (و محبّت كاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراى حكم الهى مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد! و بايد گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده كنند! (نور/ 2) اگر در این آیه شریفه، زن بی عفت را مقدم بر مرد آورده شاید به جهاتی باشد:
1. با توجه به حیا و عفت که در زنان بیشتر است، انجام چنین عملی از زنان شنيعتر و زشتتر است. لذا زنی که مرتکب چنین عملی شود، تمرد بیشتری داشته است.
2. به خاطر حامله شدن زنان، این عمل برای آنان زيان آورتر است.
3. اگر فرزندی متولد شود، احتمال قتل و از بین بردن آن و …، از جمله خطرات و ضررهایی است که متوجه زن میشود.
4. شهوت در زنان قويتر و بيشتر است، لذا زمینه و امکان بیشتری برای این اقدام وجود دارد. به بیان دیگر، تا زن راضی نباشد امکان وقوع این گناه، غالبا کمتر است. (.ک: طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 7، ص 197؛ طیب، أطيب البيان في تفسير القرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 9، ص 488؛ قمی مشهدی، تفسير كنزالدقائق و بحرالغرائب، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 9، ص 241؛ مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 14، ص 364)
نکته: این آیه اگر چه خطابش عام است ولی در عین حال اشارهاش به زنان فاسد و هرزه گرا است. چنین زنانی با توجه به مطالب فوق، امکان و احتمال اقدام بر این عمل شنیع، در آنها بیشتر از مردان است. در مقابل این گفته که مرد بر اثر قوت جسمی و زود تحریک شدنش، به زن تجاوز میکند لذا این مرد است که تجاوزگر و اقدام کرده است، پس تقصیر بیشتر با مرد است؛ میتوان گفت این که به خاطر قوی بودن مرد، زن مورد تجاوز قرار میگیرد، موضوع دیگری است که مجازات سنگین اعدام نیز برای همان مرد قرار داده شده است. همچنین، گرچه شهوت زن دیرتر بیدار میشود ولی در این فاصله زمانی بیدار شدن شهوت، این زن است که خودش را در آن محیط نگاه داشته است. اگر هم مرد محرک و آغازگر باشد ولی با این حال تا زن نخواهد، عملا مرد کاری از پیش نمیبرد. ضمنا توصیه به رعایت تقوا هم برای مرد است و هم برای زن و این گونه نیست که یکی مقدم بر دیگری باشد، ولی به نظر می رسد در مقام عمل، زن مؤثرتر و زیانی هم که به او میرسد، بیشتر است.
سنگسار در قرآن
سَنگْسار یا رَجْم، مجازاتی است که در آن، محکوم را تا کمر یا سینه در زمین قرار میدهند و سپس به او سنگ میزنند تا بمیرد. سنگسار از حدود به شمار میرود و مجازات زنای محصنه، یعنی زنای مرد یا زن شوهردار، و همچنین در صورت تشخیص حاکم شرع مجازات لواط است. اثبات و اجرای سنگسار شرایطی دارد؛ ازجمله داشتن همسر دائم و امکان آمیزش زناکار با همسر خود در زمان زنا.
برخی از مراجع تقلید، بهسبب آنکه امروزه اجرای سنگسار به مصلحت اسلام نیست، به اجرای مجازات جایگزین آن فتوا دادهاند.
همچنین در تورات مجازات جرائمی همچون قربانیکردن فرزند برای بتها، جادوگری، کفرگویی، حرمتشکنیِ روز شنبه و زنا سنگسار ذکر شده است.
عالمان شیعه معتقدند در قرآن آیهای درباره سنگسار وجود ندارد و حکم آن از احادیث و اجماع مسلمانان بهدست میآید؛ اما بسیاری از فقیهان واصولیان اهلسنت، بر این باورند که آیهای در قرآن درباره سنگسار وجود داشته است.دلیل این گروه روایتهایی است که در چند منبع روایی اهلسنت آمده است.
ازجمله در صحیح بخاری از عمر بن خطاب نقل شده است که میترسم زمان بر مردم بگذرد و گفته شود که سنگسار در قرآن نیامده است و مردم با ترک واجبی که خدا نازل کرده گمراه شوند. همچنین مالک بن اَنَس بهنقل از عمر آورده است: مبادا از آیه سنگسار به این دلیل که در قرآن نیست، غفلت کنید؛ چون پیامبر سنگسار میکرد و ما نیز سنگسار میکردیم. این آیه در قرآن بوده و من از بیم آنکه مردم نگویند که چیزی به کتاب خدا افزودهام، آن را ننوشتم.آیه سنگسار بهگفته عمر بن خطاب اینگونه بود: «إذا زَنىٰ الشَيخ ُو الشَيخَة فَارْجُمُوهما اَلبَتَّة» (پیرمرد و پیرزن اگر زنا کردند، حتماً سنگسارشان کنید).
برخی از علمای اهلسنت ازجمله ابوبکر باقلانی و بیشتر معتزله ازجمله ابومسلم اصفهانی، این دیدگاه را قبول ندارند. اینان میگویند اگر این عبارت جزء قرآن بود، حتماً عمر بن خطاب آن را در قرآن میآورد و بهخاطر حرف مردم از آن صرفنظر نمیکرد. همچنین ادبیات این عبارت بهلحاظ بلاغی با ادبیات قرآن شباهت ندارد.
آیتالله خویی از فقیهان معاصر شیعه در البیان نوشته است: اگر این روایت درست باشد، باید گفت: آیهای از قرآن حذف شده است و لازمه این سخن آن است که بپذیریم در قرآن تحریف روی داده است.
اگر به کلمات و تعابیر مفسّرین و فقهایی همچون فاضل مقداد در «کنز العرفان» مراجعه نماییم، درمی یابیم که قید مذکور را قید احترازی دانسته و تصریح نموده اند که «بایستی طایفه شرکت کننده به هنگام اجرای حدّ زنا، از جمع مؤمنین باشند نه کفّار، تا این که اجرای حدّ در منظر کفّار، مانع از گرایش و پیوستن آنان به اسلام نگردد».
اگر مؤمن به صحنة اجرای حدّ الهی نظاره کند، نه تنها ناراحت و متنفر نشده و ایراد نمی گیرد، بلکه به واسطة اجرای حدّ الهی، خرسند می گردد، ولی اگر کفّار که اعتقادی به ایین اسلام و قوانین جزایی آن نداشته و حقانیت آن را درک ننموده اند، صحنة اجرای مجازات را مشاهده نمایند و یا تصاویر آن را از طریق فیلمبرداری دریافت نمایند، دیدن آن لحظات سبب تنفّر و احیاناً تمسخر آنان به احکام حیات بخش اسلام گردیده و این امر علاوه بر وهن اسلام، مانعی جدّی در راه گرایش آنان به دین اسلام ایجاد خواهد نمود. فاضل مقداد در ادامه، به روایتی از حضرت علی (ع) استشهاد نموده که آن حضرت فرموده است: «حدود الهی را در مورد مسلمانی که در سرزمین دشمن به سر می برد، اجرا نمی کنم چون این نگرانی وجود دارد که اجرای حدّ بر وی، تعصّب و غیرت وی را تحریک نموده و به دشمن ملحق گردد».
همیشه از دیدگاه اسلام، گرایش غیرمسلمانان به اسلام، دارای اهمیت بوده، بر همین اساس بر ایجاد راه هایی برای افزایش این گرایش و رفع موانع آن از جمله اجرای حدود در مرای و منظر آنان، تأکید می ورزد، به طریق اولیٰ نسبت به حفظ مسلمانان در حوزة عقیدتی اسلام و عدم گرایش آنان به خارج از چارچوب آن اهمّیت قائل است
دسـتـور حـضـور جمعى از مؤ منان در صحنه مجازات است چرا كه هدف تنها اين نيست كه گـنـهـكـار عـبـرت گيرد، بلكه هدف آنست كه مجازات او سبب عبرت ديگران هم شود، و به تـعـبـيـر ديـگـر: با توجه به بافت زندگى اجتماعى بشر، آلودگى هاى اخلاقى در يك فـرد ثـابـت نـمـى ماند، و به جامعه سرايت مى كند، براى پاكسازى بايد همانگونه كه گناه برملا شده مجازات نيز برملا گردد.
لزوم و یا استحباب گواهی دادن چند نفر عادل و مورد اعتماد نسبت به اجرای حدود الهی، زمینة پیشگیری عام را فراهم می سازد، چرا که قطعیت و حتمیت اجرای مجازات که از نظارت دقیق چند نفر ثقه و مورد اعتماد و انعکاس خبر آن در جامعه حاصل می شود، تأثیری شگرف در پیشگیری عمومی داشته و اثرگذاری آن از اجرای مجازات های شدید و خشن و به نمایش گذاردن آن، بیشتر خواهد بود.
عدم ازدواج با زانی وزانیه..مربوط به کسانی نمیشود که خطایی کرده وتوبه نموده ودیگرتکرار نکرده اند
دراین ایه زانی مقدم برزانیه است چون عموما بحث نکاح درابتدا توسط مرد،مقدماتش فراهم میشود
ولیشهد عذابهما،میتوان علاوه بر مواردی که دوستان ذکر کردند بگیم،،شاید ازدیگرعلل این دستور اینهاباشد:
چون گناه علنی شده،مجازات هم علنی باشد
وجه اش نیز درجمع اسیب ببیند
زناکاربدروغ درجامعه عنوان نکند بخشیده یا فقط جریمه شده
مانع از اجرای بیشتر ازحدویامانع ترحم دراجرای حدگردد
اهمیت گناه،ازچشمهانیفتد