دنبال خوبی مطلق نباش
نوشته اند:
“هیچ وقت تو زندگی دنبالِ خوبیِ مطلق نباش. پیداش نمیکنی!”
این را استادِ دانشگاهمان گفته بود.
میگفت وقتی به دنبال چیزی باشی که مطلقا خوب است، در ذهنت اندیشه ی “مطلقا خوب وجود داشتن” شکل میگیرد و خودبه خود به جایی کشیده میشوی که دوست داری از بدها فاصله بگیری.
اندیشه ای در وجودت شکل می گیرد که حتی حاضری از چیزهای نسبتا خوب هم فاصله بگیری.
چون مطلقا خوب نیستند!
اندیشه ی این مدلی باعث میشود به چیزی جز خوبیِ مطلق فکر نکنی و فقط “مطلقا خوبها” جلوی چشمت نمود داشته باشند. مابقی را نبینی. و از اطرافیانت انتظارِ خوبیِ مداوم، خوبیِ همیشگی یا به عبارتی “خوبیِ مطلق” داشته باشی.
همین اتفاق تو را در مسیری قرار می دهد که با اندیشه ای مطلق گرایانه، بدنبال خوبی باشی، غافل از اینکه “خوبی” وقتی معنا پیدا میکند که “بدی” ای وجود داشته باشد.
استادمان می گفت
” شب، وقتی شبه که روزی وجود داشته باشه!
سیاه وقتی سیاس که سفیدی ای باشه.
یه چیز موقعی ازنظرت زشته که قبلش زیبایی ای دیده باشی”
اینکه بخواهیم از همه کس انتظارِ فوق العاده رفتار کردن را داشته باشیم و نتوانیم رفتارِ زشت، زننده، یا به عبارتی “بد” را تحمل کنیم نشان دهنده ی این است که از نظر فکری به بلوغ اجتماعی نرسیده ایم.
به آن سطح از بلوغ نرسیده ایم و همین باعث میشود هنگامی که با رفتاری نامناسب (از نظر خودمان) مواجه شدیم، سریعا در مقابلش گارد بگیریم و در اکثر مواقع هم نسبت به آن عکس العملی مشابه نشان دهیم.
استادمان میگفت “اگه بخوای انتظار داشته باشی همه مردم از گُل نازک تر بهت نگن و دنیا بشه بهشت، سخت توو اشتباهی! این دنیا همه جور آدمو توو خودش جا داده.
خوب و بداش مخلوطن. کسی سَواشون نکرده. این تویی که باید خودتو اونقدر آماده کنی که در مقابل هر کس (با هر اندیشه و برچسبی) رفتاری انسانی، مودبانه و با نهایت احترام نشون بدی.
اینجا فیزیک نیست. من و تو هم نیوتون نیستیم که بخوایم برای هر عملی، عکس العملی دقیقا به همون اندازه ولی در خلاف جهت انجام بدیم.
ما درمقابل خوبی، خوب رفتار میکنیم چون حقشه.
در مقابل بدی هم خوب رفتار میکنیم، تا شرمنده ش کنیم! حواست باشه. اگه شب نباشه، روزم نیست. اگه بدی نباشه، خوبیای تو هم به چشم نمیاد. خوب باش و خوبی کن. حتی در مقابلِ بدِ مطلق”