شعر عاشورایی 3
ایام سوگواری آل الله دلا رو بفرستیم کنار تربت منور و مطهر امام سجاد??
از یه طرفم باید دل دنبال قافله ی اباعبدلله باشه
گفت:?????
مرغ دل یک بام دارد دو هوا
گَه مدینه می رود گَه کربلا
ناله ی واعطشا بر جگرش می افتاد
آب می دید یاد قَمَرَش می افتاد
بی سبب نیست که از جمله ی بکائین است
اشک ازگوشه ی چشمان تَرَش می افتاد
شیرخواره بغل تازه عروسی می دید
یاد لالای رباب و پسرش می افتاد
بادلی خون شده میگفت که الشام الشام
تا به بازار مدینه گذرش می افتاد
فردی رسید محضر امام سجاد آقا جان دیگه بس نیست اینقدر گریه کردید؟چرا اینقدر گریه می کنید؟ حضرت فرمودند یعقوب از یوسفش دور شد با وجودی که می دونستند که زندَس اینقدر گریه کرد تا چشماش نابینا شد من چطور می تونم گریه نکنم وقتی در یک روز این همه لاله پر پر دیدم بدن پدرم رو غرقِ به خون دیدم
گوسفندی جلویش ذبح که می شد یادِ
خنجر کُندُ گلوی پدرش می افتاد
وای از آن لحظه که از لای حصیری کهنه قطعه های پدرش دور و بَرَش می افتاد
تو مدینه دید یه سائلی داره میگه کمکم کنید من غریبم حضرت فرمودند آی سائل این که داری میگی من غریبم ازت سوال دارم بگو ببینم اگه همین الان عزرائیل تو رو قبض روح کنه بدنت رو زمین می مونه یا نه؟ با تعجب عرض کرد آقا جان اینجا شهر مسلموناس واجبه بر هر مسلمونی اگه جنازه ی هر مسلمونی را ببینه برداره غسل بده کفن کنه به خاک بسپاره. حضرت فرمودند پس دیگه نگو من غریبم غریب من حسینه
غریب اون آقائیه که سه روز و دو شب بدنش روی خاک گرم کربلا اااا
کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت زخون
تا نگویند حسین بن علی بی کفن است.