غم های تکراری
03 آبان 1399 توسط نسیم
?فيلسوفی لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند
بعد از چندلحظه او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
او لبخندی زد و گفت : وقتی نمی توانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه می دهید ؟
گذشته را فراموش کنید و با آن آینده را بسازید به جای افسوس خوردن.