مهدیا

  • خانه 
  • شکر بر بلا 
  • تماس  
  • ورود 

شعر عاشورایی 1

16 شهریور 1399 توسط نسیم

​﷽

اگر پرسیدندعشق چیست؟

         بگو ترک اختیار

زهی خیال باطل اگر فکر کرده باشی عاشق شوی رها می شوی نه عاشق که شدی اسیر می شوی و من اسیر تو هستم یا زینب کبری ای عقیله ی بنی هاشم  

 زینب اسیر نیست

                    دو عالم اسیر اوست

زخــمِ اسـارت دیده ای،ای داد بیداد

دعــوایِ غارت دیده ای،ای داد بیداد 

در مجـــلسِ اغیار بر لبهــــاۍ ارباب

چوبِ جسارت دیده ای،ای داد بیداد

شما خاندان در اسیری نیز امیرید

میون همه دلها

امان‌ از‌ دل‌ زینـب  ?

گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد

از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد

هیبت نام تو یک عمر تکانم داده‌ست

رسم مردانگی‌ات راه نشانم داده‌ست

پی نبردیم به یکتایی نامت زینب

کار ما نیست شناسایی نامت زینب

روحي‌ لك‌ الـفـداء‌ يا زینب?

#دلنوشته_هایم

#شعر

 نظر دهید »

ندیدن دلیل نبودن!!!

16 شهریور 1399 توسط نسیم

​❤️??

تو یکی از دانشگاههای خارجه استادی ازدانشجوهاش میپرسه :?

_بچه ها تخته رو میبینید؟?

همه میگن:آره?

میگه:منو میبینید؟?

همه میگن:آره?

میگه:لامپ رو میبینید؟?

میگن:آره?

میگه:خدا رو میبینید?

همه میگن:نه?

میگه:پس خدا وجود نداره?

یه ایرانی بلند میشه میگه:

+بچه ها منو میبینید؟?

همه میگن:آره?

میگه:تخته رو میبینید؟?

میگن:آره? 

میگه:مغز استاد رو میبینید؟?

میگن:نه?

میگه:پس استاد عقل نداره??

من فِک کنم این ایرانیه اصفهانی بوده ها

راستی?

امروز‌عبادت‌ِ

مطالعه‌ و 

لبخند به‌ عزیزانمون‌فراموش‌مون

نشه هااا ?❤️?              

 نظر دهید »

حاج قاسمِ حاج قاسم

16 شهریور 1399 توسط نسیم

✍شهید سپهبد قاسم سلیمانی:

هرڪدام از شما یڪ شهــید را دوست خود بگیرد و سیره عملی و سبڪــ زندگـــــی او را بڪار ببندید ببینید چطــور رنگ و بوی شهدا را به خود می‌گیرید و خدا به شما عنایت می‌کند.

____???______

__???________

???  

حاج قاسمِ حاج قاسم کیه؟؟       

می دونید رفیق معنوی حاج قاسم سلیمانی کی بوده؟ 

پاسخ از زبان اکبر بابایی راوی شهدا:

از حاج قاسم پرسیدم ارتباط تون با شهدا چطوریه؟؟ شنیدم روزانه ازشون یاد می کنید؟ 

حاج قاسم پاسخ دادند بله اگر روزی بر من بگذره و از شهدا یاد نکنم روزم روز نمیشه.

پرسیدم به کدامیک از شهدا متوسل میشید؟

پاسخ دادند:

تازه اونجا بود که فهمیدم حاج قاسم هم خودش یه حاج قاسم داشته. و اون هم:

 شهید قاسم میر حسینی.

 جانشین خودش در لشکر ثارالله دو یل سیستان و بلوچستان. 

حاج قاسم گفتند من خیلی به ایشان علاقه دارم هر روز از ایشان یاد می کنم. و هر جا کارم گره بخوره به ایشان متوسل می شوم.

???????

 نظر دهید »

خاطرات افلاکیان 1(نماز در کاخ)

16 شهریور 1399 توسط نسیم

رفته بود کاخ کرملین. با پوتین(رئیس جمهور روسیه) و منتظر پوتین بود که  وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد.اذان و اقامه شو گفت، صداش ‌پیچید توی سالن، بعد هم تکبیره الاحرام رو گفت و ایستاد به نماز! همه نگاش ‌می‌کردند. 

بعدش خودش گفت تا اون موقع تو عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده.

بعدِ نماز سرشو رو مهر گذاشت و به خدا گفت: «خدایا شکرت! یه روزی توی کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه ‌می کشیدند ، حالا منِ قاسم سلیمانی را آوردی اینجا نماز خوندم.» ❄️❄️

راوی: ابراهیم شهریاری 

? سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران ص ۱۰۹

 نظر دهید »

چشم زخم

16 شهریور 1399 توسط نسیم

?  پرسش:

آيا چشم زدن واقعيت دارد؟

……………………………………………………………………………………………………………………..

✍️ پاسخ:

نکته اول: اين مساله از نظر عقلى امر محالى نيست ودر دنيايى كه” اشعه ليزر” كه شعاعى است نامرئى مى‏تواند كارى كند كه از هيچ سلاح مخربى ساخته نيست پذيرش وجود نيرويى در بعضى از چشمها كه از طريق امواج مخصوص در طرف مقابل اثر بگذارد چيز عجيبى نخواهد بود.

نکته دوم: در روايات اسلامى نيز تعبيرات مختلفى ديده مى‏شود كه وجود چنين امرى را اجمالا تاييد مى‏كند.  در نهج البلاغه آمده است‏ : الْعَيْنُ‏ حَقٌ‏ وَ الرُّقَى حَق‏ *چشم زخم حق است و توسل به دعا براى دفع آن نيز حق است. (1)

نکته سوم: ازاین نکته غافل نباشیم که قدرت خداوند فوق تمام قدرت ها و هیچ موجود و یا قدرتی بدون اذن او نمی تواند به کسی ضرری بزند همانطور که  قران می فرماید: «وَ ما هُمْ بِضارِّينَ‏ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّه‏»؛ «ولى هيچ گاه نمى‏توانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زيان برسانند». (2)

نکته چهارم: لازم به يادآورى است كه قبول تاثير چشم زخم به طور اجمال به اين معنى نيست كه به كارهاى خرافى و اعمال عوامانه در اينگونه موارد پناه برده شود و هم چنین بروز هر اتفاق و مشکل در زندگی  به خاطر تاثیر این مساله دانسته شود.

پی نوشت ها:

1. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 546

2. بقره/102

?روزتون خوش. ?

 •┈┈••✾•                    

?  اینم داستان زندگی برخی از ماها……

اگر عقد کرد:کسی نفهمه ها?

ازدواج کرد:کسی نفهمه ها

رفت مسافرت:کسی نفهمه ها

قبول شد:کسی نفهمه?

افتاد:کسی نفهمه

اتفاق بد:کسی نفهمه

ماشین خرید:کسی نفهمه هااا

خونه خریدن:کسی نفهمه هاا

طلاق گرفت:کسی نفهمه ها.

و آخرشم میگن چشممون زدن. 

 خیلی دلم میخواد بدونم وقتی کسی نفهمیده اینا چطور چش خوردن؟

خواهشا کسی نفهمه من این پستو گذاشتم?

خدایی اگه خندت گرفت بخند اما کسی نفهمه هااا

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 45
  • 46
  • 47
  • ...
  • 48
  • ...
  • 49
  • 50
  • 51
  • ...
  • 52
  • ...
  • 53
  • 54
  • 55
  • ...
  • 59
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مهدیا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • کمبین
    • خانواده اسمانی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس