مار و زنبور۲
? چنانچه ماری شخصی را بگزد، آن شخص مار را نبیند و به او بگویند نیش زنبور است و او باور کند، چه بسا که نمیرد و چنانچه بر عکسش اتفاق افتد چه بسا بمیرد.
?و گویند : وجهش این است که اگر باور کند نیشِ زنبور، مار گزیدگی است، قلب هراسان و منقبض میشود و بدن سست میگردد و منافذ به سوی قلب باز میشود تا اینکه سم سریعاً به قلب میرسد و اگر سم زنبور به قلب برسد برای مرگ شخص کافی است.
?و چنانچه به این باور برسد که مار گزیدگی، نیش زنبور است قلب قوی میشود و به قوت قلب، بدن قوی میگردد.
?????
? اثر منفیِ ترس و توهم بر سیستم ایمنی بدن در نزد پزشکان امروزی نیز ثابت و معتبر است.
بارها مشاهده و شنیده شده که افراد در برابر اندک آسیبهایی به جهت ترس و قالب تهی کردن از پای در آمده، و بالعکس بسیاری در برابر شدیدترین آسیبها به خاطر قوت روحی و عدم واهمه دوام آوردهاند.
در برابر ویروس منحوس کرونا نیز باید با توجه و رعایت نکات بهداشتی قوت قلب داشته و قلب خود را تضعیف نکنیم و قوت قلبی برای اطرافیان مان نیز باشیم و این را مد نظر داشته باشیم که ترس از کرونا مشکل را مضاعف می نماید و ما نیز در برابر دو مشکل ضعف بیشتری خواهیم داشت.
در این رابطه داستانی واقعی را برایتان می نگارم.
? یونس نقاش که انگشتر ساز بود و با امام هادی علیه السلام در ارتباط بود .
روزی در حالی که از ترس بدنش میلرزید خدمت حضرت رسید و گفت :
آقا ! زن و بچه ام را به شما میسپارم ، من باید از این شهر فرار کنم .
حضرت در حالی که تبسمّی بر لب داشتند فرمودند چرا؟
یونس گفت :
موسی (از فرماندهان لشکر متوکّل ) برایم نگینِ قیمتی آورده بود تا رویش نقش بزنم ، همین که شروع به کار کردم نگین از وسط نصف شد ،
فردا قرار است نگین را به دست موسی برسانم یا مرا هزار تازیانه میزند و یا جانم را می گیرد !
حضرت فرمود:به خانه ات برو ، فردا به جز خیر و خوبی برایت پیش نمی آید .
یونس فردا صبح با ترس و لرز خدمت آقا آمد و گفت :
شخصی از جانب موسی آمده و مرا میخواهد ، چه کار کنم؟
حضرت لبخندی زد و فرمود :برو ببین چه میگوید ، جز خیر برایت پیش نمی آید .
یونس رفت و خندان بازگشت ، گفت :
همسرانِ موسی سرِ نگین انگشتر با هم دعوا کرده اند ، موسی پیغام داده :
اگر نگین را دو قسمت کنی به تو پاداش خوبی میدهم !
من هم گفتم :چند روز مهلت بده تا انجام دهم . (امالی طوسی، ص ۲۸۸)
بله عزیزان!
بعضی نگرانی ها و ترس ها و گره ها در امور که برایمان پیش میآید؛ خیرمان؛ صلاحمان و آرامشمان در همان است. هیچ کار خدا بی حکمت نیست. اما به جای درک مصلحت و خیرخواهی خدا؛ گلایه شکایت میکنیم؛ یا غصه میخوریم و بی تابی میکنیم.
در حالیکه اگر وسط بلا و مصیبت و گرفتاری سر به آسمان بلند کنیم میبینیم دور تا دور سرمان را نعمت الهی فراگرفته.
امام حسن عسکری میفرماید:
هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آنکه نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است. (بحارالانوار: ج ۷۸)
فدای چنین خدایی بشویم که هیچ کارش بی علت و حکمت نیست و بهترین ها را برای ما میخواهد اما ما دائم روی کمبودها و نقاط منفی زوم میکنیم؛ زود شیطانرا خوشحال میکنیم و از آنچه برایمان رقم میخورد راضی نیستیم و منتظر نتیجهی صبرمان نمیشویم. میرزا جواد آقاملکی تبریزی از مرگ کودک درون خانه در روز عیدغدیر جلوی میهمانانش سخن نگفت و جشن را تبدیل به ختم نکرد و لام تا کام چیزی نگفت تا میهمان مولاعلی ذائقه اش تلخ نشود.
چرا؟ چون میدانست هیچ کار خدا بی حکمت نیست و اجر صبر میگیرد.
همان خدایی که امام حسین (ع) بخاطرش به کربلا می آید و همه چیزش را فدا می کند و در لحظه های آخر که همه چیز را از دست داده و دشمن هم به خیامش حمله میکند و منتظر است تا سرش را ببرند آنجا می گوید: « إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ». این خدا کیست که امام حسین اینجوربرایش جان می دهد و فداکاری می کند یا اینکه حضرت زینب (س) بعد از آن همه مصائب می گوید:« ما رأيت الا جميلاً».
امام علی علیه السلام می فرمایند: هر کس بر خدا توکل کند، دشواری ها برایش آسان می شود.
اگر به حکمت خدا اعتقاد داریم و میخواهیم مثل یک مسلمان واقعی زندگی کنیم بهتر است در مواجهه با مشکلات و اتفاقات ناخوشایند؛ به جای غر زدن و قهر کردن با خدا، صبر داشته باشیم و بیشتر به خدا و ائمه متوسل بشیم.
همه چیز بستگی به نگاه ما به زندگی دارد ، می توانیم زندگی را انقدر سخت بگیریم که خودمان و اطرفیانمان دائم زجر بکشیم و میتوانیم طوری زندگی کنیم که اصلا دیگران حتی متوجه غم ها و ناراحتی های ما هم نشوند.
مهربان پروردگارمان در سوره انشراح فرمودند:
فان مع العسر یسرا. ان معالعسر یسرا؛
به لفظ “مع” دقت کنید! پس براستی با هر دشواری، آسانی و گشایشی است؛ بلکه براستی با هر دشواری، گشایشی است. یعنی اینطور نیست که گرفتاری باشد و باشد و باشد و بعد آسانی بیاید؛ بلکه همراه هم هستند؛ در هر نیشی نوشی هست و هر شدتی آسانی و در هر سختی گشایشی… اگر ببینیم و راضی باشیم…
هیچ کار خدا بی حکمت نیست. حتی چیزها یا کسانی که ما از آن ها ناراضی هستیم و تحملشان یا وجودشان برایمان سخت است حتما در رشد معنوی ما مؤثرند.
اصلا وقتی خداوند تبارک و تعالی؛ به دل یک بنده ای نگاه می کند، می بیند که آن بنده به خاطر قضا و تدبیر الهی از خدا راضی است و هیچ وقت از خدا شاکی و طلبکار نیست. این از شیرینترین لحظات زندگی انسان است که خداوند به دل انسان نگاه کند و از انسان خشنود باشد…
نشانه اول موفقیت در خودسازی هم همین هست.
چه چیزی؟؟؟
اینکه نوسانات روحی و قلبی ما کم شود. سرشار از راضی بودن به رضای او باشیم… آرام و امن و راضی و شاکر جلو برویم و بی تاب و شاکی و متلاطم و عبوس نباشیم.
بقول جناب حافظ (علیه الرحمه):
بلا کشیم و ملامت خوریم و خوش باشیم
که در طریقت ماکافری ست رنجیدن…