مهدیا

  • خانه 
  • شکر بر بلا 
  • تماس  
  • ورود 

ماسک اجباری

22 تیر 1399 توسط نسیم

?عرض سلام و ارادت و وقت بخیر خدمت همراهان گرامی

این هفته هفته عفاف و حجابه و توی جامعه که پا میذاری اون طور که باید و شاید حفظ وحراست از حجاب خبری نیست از طرفی با شیوع مجدد کرونا زدن ماسک اجباری شده اگه بدون ماسک از منزل تون بیرون بروید انگار که یک چیزی کم دارین و بقیه افراد خیلی نگاه بدی بهتون دارن چون اکثر افراد این مطلب رو رعایت می کنندو اگر هم رعایت نکنند برای ورود به مجامع عمومی و ادارهجات ملزم به داشتن ماسک هستن و افرادی اونجا هستن که مانع ورود افراد بدون ماسک میشن و به کسانی که ماسک ندارن ماسک می فروشن و هیچ کس هم اعتراضی نداره که چه اجباریه و نمیخوام ماسک داشته باشم و بدون مقاومت و سر وصدا تبعیت می کنند آخه پای سلامتی شون وسطه و جسم شون خیلی براشون اهمیت داره و بایدهم این طور باشه

ولی ینجاست که می بینیم چه راحت حکم خدا زیر پا گذوشته میشه و آب هم از آب تکون نمیخوره و اونایی که بدحجاب بیرون میان احساس بدی ندارن چون توی جامعه مون بدحجابی فراگیرشده.و اگه کسی هم بخواد به اونها تذکر بده چه حرفهایی که بهش نمی زنن و میگن حجاب اجباری نمیخوایم. ? ??

عجیبه که ما از ویروس 5گرمی کرونا می ترسیم اما از خدای با اون عظمت نه.

ای کاش که این قدر که سلامتی جسم مون برامون مهمه سلامتی روح خودمون و دیگران هم برامون مهم بود.

خداوند حسن عاقبت به همه ی ما کرامت فرماید.

خودتون و همه عزیزانتون رو به خدای مهربونیها می سپارم.

 

 نظر دهید »

امتحان

19 تیر 1399 توسط نسیم

عرض سلام و ارادت خدمت همراهان همیشگی

حکایت بعضی از ماها در برخورد با امتحانات.بر اساس داستان واقعی

همه ما با وجود اینکه بارها و بارها امتحان دادیم ولی هنوزم که هنوزه برای امتحان استرس داریم یه بنده خدایی هم امتحان داشت خیلی هول کرده بود و نمی دونست چی کار کنه تا جایی که تصمیم گرفت امتحان و نده ولی پیش خودش فکر کرد خوب از دوستانی که قبلا این امتحان رو دادند کمک می گیرم ته دلش قرص شد از صبح شروع کرد به زنگ زدن. شب که شد بالاخره دو تااز دوستانش گوشی رو برداشتن اولی گفت که نفسش بالا نمیاد و مشکوک به کروناست اونم سریع گوشی رو قطع کرد اشک توی چشماش حلقه بست. دومی گفت که بچه 4سالش پاش تا زیر زانو شکسته سعی کرد تند و سریع ازش سؤالاتش و بپرسه ولی تیرش به سنگ خورده بود نتونسته بود اون طور که میخواست کمک بگیره. توی همین لحظات دوست سومش پیامک زد که پدر بزرگش فوت کرده و حوصله صحبت کردن نداره.اون دید هر کدوم از د ستاش در گیر یه امتحان الهی هستند به خودش خندش گرفت که از این بندگان خدا طلب کمک کرده. خواهرش که خنده تلخ اون و دید بهش گفت از همون اول باید امیدت فقط به خدا بود نه به این بندگان خدا.از اول بایددرخونه خدا رو می زدی نه…

دیگه مطمئن شده بود که راه رو اشتباهی رفته از جاش بلند شد مصمم با توکل بر خدا امتحانش و بده.

نمیدونم خود اون متوجه شد یا نه. که در کل اون روز درگیر امتحان الهی بوده.

خودتون و همه عزیزانتون رو به خدای مهربونیها می سپارم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

دغدغه

15 تیر 1399 توسط نسیم

sealedعرض سلام و ارادت خدمت همراهان همیشگی

?این ایموجی رو گذوشتم که یادتون نره ماسک تون و بزنین.

??????

cool همه ی ماها توی زندگی هامون دغدغه های زیادی داریم ولی بعضی دغدغه ها مثل دغدغه حجاب و عفاف یه دغدغه همگانیه و ای کاش به صورت یه دغدغه همیشگی نمونه و بتونیم با ارائه راهکارای مناسب این دغدغه رو برای خودمون حل وفصلش کنیم .هم اندیشی دیروز ما با این سؤال شروع شد اگه بخواین در زمینه عفاف و حجاب کار کنین چه کاری انجام میدین؟؟؟؟ آنچه در پاسخ دوستان ملاحظه کردم که همه از این وضعیت نابهنجار به ستوه اومدن و در صدد بیان انواع بی حجابی بودن و برخی از اونا فکر می کردند که دونستن اینکه توی جامعه از لحاظ بدحجابی چی میگذره از بی خبری بهتره و برخی بازگو کردن این وضعیت را برای همدیگر ازمصادیق اشاعه فحشا می دانستند.و برخی نمی دانستند این ها را باید گفت یا نه مانده بودندسردوراهی وتنهاراهکار را در این روزها حضور چادری ها در جامعه میدونستن و اینکه با حضورمون در جامعه  بتونیم با خوش اخلاقی و خوش تیپی خودمون خانم های بدحجاب رو جذب کنیم تابتونیم گام کوچیکی در زمینه عفاف و حجاب برداریم آخه داشتن حجاب به تنهایی رو کافی نمی دیدند.واقعاهم کافی نیست برای همین ما چادریها باید در کنار حجاب و عفافی که داریم اخلاق حسنه هم داشته باشیم به اصطلاح خوش اخلاقی چاشنی بسیار خوبیه که همه ما اون رو زینت خودمون قرار دادیم.

اما واقعا غیر از این موردی که دوستان متذکر شدند چه کاری در مورد عفاف وحجاب ازدست مون بعنوان یه زن مسلمون شیعه برمیاد؟؟؟؟؟

هنوز دغدغه مان باقی است.

نظر شما چیه ؟؟؟؟؟؟؟innocent

 نظر دهید »

عصر جدید

09 تیر 1399 توسط نسیم

عرض سلام و ارادت خدمت همراهان همیشگی??

برنامه عصر جدید رو که بعضی وقتها یک قطعه هایی از اون و می بینم من و به فکر فرو برد آخه وقتی می بینم که افراد برای دیده شدن خودشون رو به آب و آتیش می زنند پیش خودم میگم چطور در جامعه مون نتونستیم بسترهایی رو از جهت فرهنگی اجتماعی فراهم کنیم که افراد بتونند به نحو صحیح دیده بشند بعضی از اعمالی که برای دیده شدن انجام میدن شاید نشه گفت لغوه نمیدونم چه اسمی میشه روی این جور کارها گذوشت آدم غبطه می خوره که به خاطر فراهم نبودن بستر برای امور معنوی که به درد دین و دنیای ما بخوره رو کردیم به این جور کارها.

توصیه دوستانه: از امروز دغدغه مون این باشه یه عصر جدید فرهنگی دست و پا کنیم. که در اون معنویات و ارزشها ملاک باشه نه سلیقه افراد مختلف

یکی از بچه های فامیل مون که 6سالشه  اکثر اوقات که اون و می بینم حرکات نمایشی انجام میده برای دیده شدن.یعنی اینقدر الگوی سالم معرفی نکردیم که دختر بچه ها برای دیده شدن الگوی شان دختران نینجاست.کاش الگوهای بهتری داشتن.ولی افسوس………

انگار در جامعه ی ما این دو امر یا نیست یا اگه خوش بینانه بگیم کم رنگه و اون دو امر:

1.دیده شدن.2.تشویق

که اکثر اوقات یا دیده نمیشیم یا اگه دیده بشیم به جای تشویق مورد نقد قرار می گیریم.اونم نقدهای سوزنده نه نقدهای سازنده.( آخه نقدهای سازنده باعث رشد و پیشرفته.ونقدهای سوزنده موجب تخریب شخصیت و یأس و نومیدی میشه.) از طرفی وقتی می بینم شرکت کنندگان چقدر نظر داوران براشون مهمه و حتی برخی از اونها اگه نظر منفی داوران را دریافت کنن فکر می کنند کارشون رو درست انجام ندادن.  آرزو می کنم ای کاش همه ی ما انسانها یا حداقل مسلمونا درست مثل این شرکت کنندگان هنگام انجام هر کاری چشم مون به نگاه و نظر خدا بود و منتظر چراغ سفید خداوند بودیم به یاد کلام حضرت یوسف افتادم( ء ارباب متفرقون ام الله الواحد القهار)

cool   همه تون و همه عزیزان تون رو به خدای مهربونیها می سپارم.  

 نظر دهید »

گردوی بدون مغز

07 تیر 1399 توسط نسیم

عرض سلام و ارادت خدمت همراهان همیشگی

امشب با ذکر یه داستانک می خواستم یه سؤالی از بزرگواران داشته باشم.

اینم داستانک:

چند تا بچه توی کوچه بر سر گردویی نزاع داشتند عالم در حال گذر از آن کوچه دید    بچه ها گردو را رها کردند و رفتند عالم بسيار تعجب کرد وقتی به گردو نگاه کرد دید گردوی بدون مغزی بیش نیست تأسف خورد و گفت این گردوی بدون مغز همانند دنياست که انسان ها بر سر آن با هم نزاع و درگیری داشته و بعد هم که به آن می رسند می بینند هیچ ارزشی نداره آن را رها می کنند و می روند.

نظر شما چیه؟؟؟؟؟؟؟

شما هم مث اون عالم فکر می کنید دنیا مثل گردوی بی مغزه.

انگار این حرف بر همه انسانها قابل صدق نیست برخی افراد به جای این نزاع ها و درگیری های وقت گیر و بی نتیجه سعی دارند حسن استفاده رو از این مزرعه دنیا داشته باشند و بعد هم با توشه ای که فراهم کردن از این دنیا می روند.

حالا نظرتون چیه؟؟؟

همین الان به یاد کلام گهر بار امیرمومنان افتادم که می فرمایند:دنیا متجر(محل کسب و تجارت) اولیا الله هست.

بستگي به سبک زندگی ما داره که دنیا گردوی بی مغز باشه یا متجر.

چه جالب که انتخابهای لحظه به لحظه ی ماست که ماهیت دنیا رو مشخص می کنه.

تاجرهای متجر دنیا اميدوارم تجارتهای پر رونق و پر سود داشته باشیم.

خودتون و عزیزانتون رو به خدای مهربونیها می سپارم.

 

 

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • ...
  • 54
  • ...
  • 55
  • 56
  • 57
  • ...
  • 58
  • 59
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مهدیا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • کمبین
    • خانواده اسمانی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس